سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر.
با حرکت راه نمایان میشود. روزگار سختی بود، خیلی وقت بود از هیچچیزی خوشحال نمیشدم دیگر حتیاز هیچچیزی ناراحت هم نمیشدم، نه زیبایی بهار را میفهمیدم نه بوی میوههای هوسانگیزتابستان را و نه اینهمه زیبایی پاییز رنگارنگ را. درون من چیزی جز سرمای زمهریرزمستان نبود، هرچند وسط تابستان گرمای تابستان بود.
درباره این سایت